مطالعات و تحقیقات زنان - اسلام و حقوق زن

صفحه ای برای نمایش مطالبی که در دوره دانشجویی مورد مطالعه قرار داده ام بر اساس عناوین و موضوعات مصوب

مطالعات و تحقیقات زنان - اسلام و حقوق زن

صفحه ای برای نمایش مطالبی که در دوره دانشجویی مورد مطالعه قرار داده ام بر اساس عناوین و موضوعات مصوب

مطالعات و تحقیقات زنان - اسلام و حقوق زن
به لطف خداوند کریم در سال 1394 در مقطع دکتری رشته مطالعات و تحقیقات زنان با گرایش حقوق زن در اسلام افتخار دانشجویی یافتم . برای اینکه در این دوره از مطالب زیادی از نویسندگان و صاحب نظران بهره برده و خواهم برد تصمیم گرفتم صفحه مجازی ایجاد کنم که مطالب و مطالعات خودم را در این صفحه بارگزاری کنم تا دیگر افراد علاقه مند در این حوزه با زحمت کمتری به این مطالب دسترسی پیدا کنند .
امیدوارم بتوانم ضمن حفظ امانت صاحبان آثاری که مطالعه می کنم , دسته بندی مناسبی را بر اساس عناوین دروس مصوب ایجاد کرده و منابع مطلوبی را در هر موضوع درج و عرضه نمایم .
نظرات بازدیدکنندگان را ارج می نهم و حاصل تلاش و مطالعه شما را به نام خودتان در ذیل موضوعات درج خوام کرد
با تشکر
موفق باشید
دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۸ ب.ظ

سیر تحول خانواده

خانواده یکی از نهادهای اجتماعی نخستین است که در اشکال مختلف در هر جامعه‌ای یافت می¬شود، بقایای سکونت¬های انسان ماقبل تاریخ دلیل روشنی بر وجود سکونتگاه¬های خانوادگی می باشد که از قدیمی¬ترین نهاد بوده¬است و شالوده حیات اجتماعی محسوب می¬گردد و گذشته از وظیفه فرزند آوری و پرورش کودک در نتیجه استمرار نسل¬ها و بقاء نوع بشر نقش¬ها و وظایف متعدد دیگری از قبیل فعالیت اقتصادی، آموزش و پرورش، اجتماعی کردن فرد، را نیز بر عهده دارد.


سیر تحول خانواده

سارا مزاری

فهرست
مقدمه
فصل اول: پیوند زناشویی (ازدواج)
منشأ ازدواج و تشکیل خانواده
شیوه‌های همسر گزینی
اشکال همسر گزینی
قواعد و محدودة زناشویی
قواعد محل سکونت زن و شوهر
فصل دوم: خانواده
خاستگاه خانواده
اهمیت خانواده
کارکرد خانواده
الگوی خانواده
دو نظریه
ابعاد خانواده
فصل سوم: خویشاوندی
اصطلاحات خویشاوندی
معیار طبقه بندی خویشاوندی
دو نظریه
انواع نظام خویشاوندی
فصل چهارم: تأثیر جهانی شدن بر خانواده
الف) تأثیر جهانی شدن بر ازدواج
از بین رفتن قواعد و محدوده ازدواج
از بین رفتن ممنوعیت ازدواج با محارم
پدیده‌های ازدواج نوین
زندگی مشترک خارج از چارچوب ازدواج
ب) تأثیر جهانی شدن بر پیوند خویشاوندی
ج) تأثیر جهانی شدن بر خانواده
علل از هم پاشیدگی خانواده
نتیجه گیری
منابع

مقدمه:

خانواده یکی از نهادهای اجتماعی نخستین است که در اشکال مختلف در هر جامعه‌ای یافت می¬شود، بقایای سکونت¬های انسان ماقبل تاریخ دلیل روشنی بر وجود سکونتگاه¬های خانوادگی می باشد که از قدیمی¬ترین نهاد بوده¬است و شالوده حیات اجتماعی محسوب می¬گردد و گذشته از وظیفه فرزند آوری و پرورش کودک در نتیجه استمرار نسل¬ها و بقاء نوع بشر نقش¬ها و وظایف متعدد دیگری از قبیل فعالیت اقتصادی، آموزش و پرورش، اجتماعی کردن فرد، را نیز بر عهده دارد.

امروزه مطالعه خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی و سلول اصلی جامعه و یا کوچکترین و قدیمی ترین واحد بنیادی جامعه مورد توجه بسیاری از جامعه شناسان و مردم شناسان و روانشناسان اجتماعی است و خصوصاً این توجه معطوف تغییراتی است که در ارتباط با گسترش صنعت و رشد شهرنشینی در ابعاد و زمینه¬های خانواده پدید آمده¬است. و تحت فشارهای بسیار زیادی قرار گرفته¬است.

عده¬ای در دهه¬های پیش بر اساس آنچه که در غرب گذشته¬است، عقیده داشتند که نهاد خانواده به مرور به سستی می¬گراید و تغییرات تدریجی این نهاد را در مقابل تحولات سریع اقتصادی و تکنیکی تمدن غرب تا مرز اضمحلال خواهد برد.

در جامعه شناسی، خانواده به عنوان یک نهاد اصلی اجتماعی دارای حیات ویژه¬ای است که با روش علمی مورد مطالعه قرار می¬گیرد و چگونگی پیدایی خانواده و تطور دگرگونی¬های آن در طول تاریخ تبیین می¬گردد خصوصاً که در جامعه¬ای امروز خانواده دچار دستخوش تغییرات ناهماهنگی قرار گرفته و به تدریج شکل و هیئت قدیمی خود را از دست می¬دهد و به گونه¬ای جدیدی تطور می¬یابد، در نتیجه در کارکردهای خانواده تغییراتی ناهماهنگ با تغییرات ساختی آن پدید آمده¬است. روابط درون خانواده، روابط میان زن و شوهر و روابط دختران و پسران و فرزندان و والدین، تحت تأثیر شرایط اجتماعی جامعه قرار گرفته و در آن دگرگونیهایی پدید آمده¬است. بنابراین خانواده که هسته اساسی جامعه را تشکیل می¬دهد در بسیاری از جامعه¬های غربی استحکام خود را از دست داده¬است و به تدریج رو به ضعف است و دولتهای غربی از این لحاط احساس خطر می¬کنند و بیم دارند که قادر نباشند جلوی آسیبهای خانواده را بگیرند. مثلاً در خانوادة آمریکا اغلب آمریکاییان روابط جنسی را قبل از ازدواج آغاز می کنند و از هر پنج تولد یک تولد مربوط به یک مادر ازدواج نکرده¬است که معمولاً زیر نوزده سال سن دارد. از چهار مورد آبستن یک مورد به سقط جنین ختم می¬شود. از هر پنج نفر یک بزرگ سال به صورت مجرد زندگی می¬کند. تقریباً نیمی از ازدواج¬ها به طلاق منجر می¬شود و راه¬حل¬های جدیدی به جای ازدواج سنتی، در حال شیوع است.


فصل اول: پیوند زناشویی (ازدواج)

تعریف مفهوم ازدواج:

ازدواج را می¬توان پیوندی تعریف کرد میان اعضای دو گروه برون همسر که از طریق آن دو نفر از دو جنس مخالف در شبکه¬ای از حقوق و الزامات مشترک، که در هر فرهنگی نسبت به فرهنگ¬های دیگر متفاوت است، به یکدیگر وابسته می¬شوند. زناشویی یکی از بنیادی¬ترین شیوه های برقراری پیوند میان افراد و گروه¬هاست. زیرا زمانی که مرد و زنی زناشویی می¬کنند نه تنها یک همسر، بلکه رشته جدیدی از والدین و خویشاوندان نسبی دیگر را به دست می¬آورند.
لوی استراوس ازدواج را پدیدة اصلی در تشکیل ساختمان های خویشاوندی می¬داند.
ازدواج در واقع ساخت اجتماعی مشروعیت یافته به وسیله رسوم را اصلاح می¬کند. ازدواج فرایند خویشاوندی نسبی سکنی گزینی، نام¬گذاری، ارث بری رفتارها را مشخص کرده و راه را بر تولیدمثل مشروع درون گروه خانوادگی می¬گشاید.


منشأ ازدواج و تشکیل خانواده:

برای پی بردن به تحول یک پدیده، قبل از هر چیز باید آنرا از نظر تاریخی مورد بررسی قرار داد و به جستجوی شکل اولیه و عوامل تشکیل دهنده آن توجه نمود. خانواده هم مانند هر پدیدة دیگر تابع روندی است که از ابتدای تاریخ به امروز وجود داشته و بدون تردید در طی این روند تحولات و دگرگونیهایی را به خود دیده¬است. درباره منشأ و چگونگی پیدایش خانواده و زناشویی نظرات فراوانی وجود دارد که به دو گروه تکاملی و غیر تکاملی تقسیم شده¬است .
نظرات غیر تکاملی: بر اساس این نظریه منشأ خانواده از مذاهب و اسطوره ها سر چشمه می‌گیرد و اختصاص به بین النهرین دارد به عقیدة آنان تشکیل خانواده و زناشویی از آدم و حوا آغاز و پس از آنکه آنها صاحب فرزندانی شدند کم کم خانواده¬های دیگری تشکیل شده و سپس به صورت قوم و طایفه در آمدند و جوامع گوناگون پدید آمد. این طرز تفکر در قرآن کریم و تورات نیز بیان شده¬است. که ذهن بشر آن را براحتی پذیرفته است .

نظرات تکاملی: این نظرات هنگامی مطرح و مورد قبول قرار گرفت که انسان شناسان مطالعات همه جانبه و عمیقی بر روی مردم جوامع دیگر غیر از مردم بین النهرین به عمل آوردند و بر اساس شواهد و مدارک دریافتند که تشکیل خانواده لزوماً از ازدواج آدم و حوا شروع نشده بلکه در ابتدا مرد و زن با یکدیگر روابط جنسی آزاد داشتند «آمیختگی جنسی» و خانواده را بوجود آوردند .

شیوه¬های همسرگزینی

انسان شناسانی که در فرهنگهای گوناگون پژوهش کرده¬اند از چندین همسر یابی نام برده¬اند که یکی از آن ها زناشویی از طریق مبادله و معاوضه است.

الف) شیربها یا خدمت دامادی:

پرداخت شیربها یا خدمت دامادی به این معنی است که خانواده مرد با پرداخت مبلغی پول یا هر چیز دیگری که مورد قبول خانواده زن قرار گیرد به عنوان پیش¬کش، دختر یا زنی را به همسری می¬گیرد. چنانچه استطاعت مالی نداشته باشد با موافقت خانواده دختر می¬تواند برای آنها مدتی کار کند (خدمت دامادی) و به این طریق همسر را مسترد نماید .

ب) جهیزیه:

رسم دیگری که در جهت عکس رسم شیربها وجود دارد، دادن جهیزیه یا تدارک تجهیزات زناشویی به وسیلة خانواده عروس برای زوج جدید است. که در اروپای قرون وسطی وجود نداشت و امروزه نیز در بخش هایی از اروپای شرقی، هند و ایران نیز وجود دارد. جهیزیه در برخی از کشورها چون هند فجایع بزرگی به بار می¬آورد. بسیاری از مردان فقیر، زنان را به قتل می¬رسانند تا بتوانند دوباره ازدواج کنند و به جهیزیه دست یابند.

ج) مهریه:

مهریه نیز یکی دیگر از رسوم زناشویی مبادله¬ای است که در ایران و سایر کشورهای مسلمان بنابر سنت قرآنی، از طرف مردان به زنان و دختران تعلق می¬گیرد.

د) زن برادر گزینی و خواهرزن¬ گزینی:

رسم زن¬برادر گزینی (لویرات Levirat) و خواهرزن گزینی (سرورات Sororat) که از زبان عبری آمده¬است نمونه¬ی دیگری از زناشویی مبادله¬ای میان گروه¬های خویشاوندی است و به این معنی در زن برادرگزینی مرد حق دارد پس از مرگ برادرش با بیوه برادرش ازدواج کند و یا از شوهر دیگری که او را برگزیده¬است تقاضای شیربها کند. در رسم خواهرزن گزینی نیز مرد حق دارد با یکی از خواهران همسر مرده اش ازدواج کند. و یا خویشاوندان همسرش باید همسر تازه¬ای برایش فراهم کنند.

اشکال همسر گزینی

اشکال ازدواج بسیار متنوع است. زیرا هر جامعه یا قواعدی دارد که مشخص می¬کند یک شخص می¬تواند چند همسر بگیرد. در حالی که بسیاری از جوامع نوعی چند همسری یا ازدواج با چند همسر (چند شوهری و چند زنی) را روا می¬دارند و یا حتی ترجیع می¬دهند بسیاری از گروهها و جوامع، تک همسری را تجویز نمایند. به همین لحاظ در جوامع گوناگون، اشکال مختلفی از ازدواج صورت می¬گیرد که عبارتند از:

قاعده تک همسری (monogamy) که اساس آن بر ازدواج یک مرد و زن قرار دارد. و امروزه در تمام جوامع از اکثریت قاطعی برخوردار است که یکی از مظاهر و ویژگی¬های جوامع توسعه یافته و از مهمترین دلایل آن دین مسیح است که چند زنی در آن منع شده¬است .
ازدواج چند همسری که بر دو نوع است.
الف) چند شوهری: چند شوهری عبارت است از ازدواج یک زن با چند مرد این نوع زناشویی بسیار کمیاب و تنها در میان چهار جامعه و اقوام و قبایل دورافتاده آنها مانند: نپال، تبت، قوم تودادر هند و جزایر مارکیز به ندرت دیده می¬شود. در جزایر مارکیز نیز مردان مارکیزی ازدواج با زنی را که چند معشوق جداگانه دارد، امتیازی به شمار می¬آورند و آنها را به عنوان شوهران کمکی می¬پذیرند گاهی نیز چند مرد بیگانه زن مشترکی می¬گیرند و یکی از آنان پدر فرزندان به شمار می¬آیند. یا در میان قوم تودادر هند چند شویی برادرانه رواج دارد یعنی ازدواج چند برادر با یک زن و عنوان پدر پس از اجرای یک مناسک خویشاوندی خاص، به یکی از این شوهران داده¬می¬شود .
ب) چند زنی: یعنی ازدواج یک مرد با چند زن که به مراتب شایع تر از چند شوهری است از گذشته بسیار دور در میان عبری ها، چین باستان و هند، سنت بوده و هنوز هم در بسیاری از نقاط آفریقا، خاورمیانه و از جمله ایران و آسیا و به طور کلی در میان مسلمانان ترجیح داده¬می¬شود، زیرا در قرآن کریم به یک مرد به شرطی که شرایطی را رعایت کند اجازه ازدواج با چهار زن داده¬شده است .
انسان شناسان علت چند زنی را در جوامع قبیله¬ای، گله¬داری و کشاورزی ناشی از نیاز به نیروی کار زنان دانسته¬اند. به عبارت دیگر از دیدگاه یک مرد در این گونه جوامع، زنان یک نوع امتیاز اقتصادی به شمار می¬آیند. زنان نه تنها خودشان کار چشمگیری انجام می¬دهند. بلکه پسرانی را می¬زایند که در نبردهای سیاسی و نزاع های محلی روی آنها حساب می¬کنند.
قاعده¬ی دیگر چند زنی، خواهرزن گزینی یا ازدواج با خواهر زن است یعنی ازدواج یک مرد با دو یا چند خواهر که به نظر مرداک در این مورد چون خواهران یاد گرفته¬اند که چگونه حسادت¬شان را در زمینه جلب توجه والدینشان برطرف کنند در تقسیم یک محل زندگی و نیز یک شوهر هم مسایل کمتری دارند.
قواعد و محدوده زناشویی (ازدواج)
قواعد زناشویی غالباً با فشارهای نیرومند اجتماعی فرهنگی، پشتبانی می¬شوند و در بیشتر موارد انعطاف پذیرند، مقررات ازدواج آدم¬ها را در هر جامعه¬ای تعیین می¬کند و مشخص می¬نماید که چه کسی با چه کسی باید ازدواج کند و ازدواج با چه افراد و گروه¬هایی حرام و زنا با محارم نامیده می¬شود.
از این رو در هر جامعه¬¬¬¬ای قواعد و محدوده¬ای برای زناشویی وجود دارد. اما آنچه به طور کلی در تمام جوامع مشترک است آنکه در همه آنها، روابط جنسی و ازدواج میان والدین و فرزندان و برادران و خواهران ممنوع یا حرام (تابو) است و اگر هم استثنایی وجود دارد بسیار انگشت شمارند .
الف)ممنوعیت ازدواج با محارم: ممنوعیت بسیار مهمی در زمینه¬ی ازدواج وجود دارد که شامل محارم یعنی ممنوعیت اجتماعی رابطه جنسی میان دو فرد از دو جنس مخالف به دلیل وجود رابطه¬ی خویشاوندی میان آن دو نفر است. رابطه جنسی میان والدین و فرزندان و میان برادران و خواهران شامل ممنوعیت جهانشمول می¬شود که البته باید به موارد استثنایی در این زمینه نیز اشاره شود.
برای مثال در خانواده های سلطنتی با ازدواج میان برادر و خواهر از قانون عمومی ممنوعیت تبعیت نمی¬کردند. پتلمه در مصر، اینکا در آمریکای جنوبی، بومیان هاوایی به دلایل مذهبی و سیاسی نیوروهای اوگاندا، ازدواج میان دوقلوهای از دو جنس مخالف دربالی، ازدواج میان پدرو دختر در نزد آزائده¬های آفریقای مرکزی، ازدواج پدربزرگ و نوة دختری در بعضی از گروههای باکونگو از جمله در دریچه های متفاوت خویشاوندان نمادین نظیر همسر یک طبقه راز آموزی نزد نویرهای سودان یا خواهر زنی که خود (اگو) با او همسری کرده در نزد اوه های توگو از موارد استثنایی در این زمینه به شمار می¬آیند .
ب) قواعد برون همسری: برون همسری یا بیگانه همسری ازدواج اجباری، در خارج از گروه خویشاوندی و با هم خون است. به این معنی که در بیشتر جوامع، افرادی می¬بایست با افراد خارج از گروهی که به آن تعلق دارد همسر گزیند و ازدواج کند. چنانکه در برخی موارد قواعد برون همسری نه تنها برخی از خویشاوندان فرد یا همگی آنها را در بر می¬گیرد بلکه همة اعضای کلان یا دهکده را شامل می شود و مردها و زنها باید همسران و شوهرانشان را از اجتماعات دیگر برگزینند. به عنوان مثال چینی ها به گونه¬ای سنتی، قواعد برون همسری را بیش از اندازه بسط می¬دهند و حتی زناشویی میان افرادی که نام خانوادگی یکسانی دارند ممنوع می¬شمرند.
ج) درون همسری: درون همسری بر خلاف برون همسری بر ازدواج درون گروهی تأکید می¬ورزد و ازدواج با اقوام خویشاوندان و بستگان نسبی و سببی یا افراد یک طایفه و قبیله و دهکده را توصیه می¬کنند مانند ازدواج عموزاده ها، دایی زاده ها، عمه زاده ها، خاله زاده ها. بنابراین در پیوند زناشویی میان آنان نیازی به شناسایی قبلی و تحقیق پیرامون خلق و خوی، رضایت، علاقه و خواست دختر وجود ندارد و اغلب پدر داماد و پدر عروس و یا مادر داماد و مادر عروس با هم به توافق می رسند.
قواعد محل سکونت زن و شوهر
قاعده جهانشمول هم¬زیستی زوج سبب می¬شود که پس از ازدواج نیاز به تغییر محل سکونت (آشیانگاه) لااقل برای یکی از آن دو وجود بیابد که تا اندازه¬ای شکل¬گیری جماعت های محلی را توجیه می¬کند. عمده¬ترین آنها شامل موارد زیر می¬باشد .
الف) سکونت پدرمکانی: سکونت پدر مکانی مربوط به سکونت یک زوج تازه ازدواج کرده با والدین همسر یا شوهر زندگی کنند. در هر صورت زوج جدید در میان گروه خویشاوندی اقامت کرده، تحت اقتدار این گروه به سر می¬برند.
ب) سکونت مادر مکانی: سکونت مادرمکانی افراد پس از زناشویی در محل زندگی مادرزادی شان باقی می¬مانند و در میان گروه خویشاوندان زن (همسر) اقامت می¬گزینندو تحت اقتدار این گروه به سر می¬برند.
ج) سکونت دایی مکانی: در برخی جوامع پسران به میان اجتماع برادر مادرشان که عضو ارشد تبار مادر است (دایی) می¬روند و در آنجا خانوادشان را به پا می¬دارند.
د) شوهر مکانی: محل اقامت زوج در خانه شوهر اما در نزدیکی با والدین شوهر می¬باشد.
ﻫ) توام مکانی: زوج گاهی با اقوام شوهر و گاهی با قوام زن زندگی می¬کنند.
ی)دو مکانی: زوج ممکن است پس از ازدواج از آزادی زندگی با هر کدام از والدین دو طرف برخوردار باشد و انتخاب در این صورت بر ثروت و یا جایگاه هر کدام از خانواده ها و یا اولویت¬های شخصی مربوط باشد.
و) نومکانی: زوج امکان دارد اصولاً همچون بسیاری از کشورهای صنعتی، محل اقامت جدیدی نسبت به محل اقامت قبلی خود برگزینند.
ح) زن مکانی: شوهر همراه زنش در خانه¬ای مستقل اما در نزدیکی با والدین زن زندگی کنند .

فصل دوم : خانواده
تعریف خانواده: (family)
خانواده در یک تعریف کلی عبارت است از یک گروه نسبتاً بادوام که به وسیلة اجداد، ازدواج، یا توافق به هم بستگی پیدا کرده و با هم زندگی می کنند، واحدی اقتصادی تشکیل می‌دهند و از فرزندان خردسال خود مراقبت و نگهداری می¬کنند .
خاستگاه خانواده:
دربارة خاستگاه خانواده، یعنی چگونگی پیدایی اشکال ابتدایی آن دانسته¬های انسان بسیار محدود است و اغلب بر فرضیات مبتنی می¬باشد. درباره تعریف خانواده هگل چنین می¬گوید: خانواده اولین گروه طبیعی است. به عقیده روسو خانواده قدیمی¬ترین جامعه و اولین نمونه اجتماعات سیاسی است. جامعه شناسان خانواده را هسته اولیة جامعه می¬دانند و معتقد که خانواده مبدأ تشکیل سازمان¬های اجتماعی بوده¬است. مالینوفسکی می¬گوید: خانواده و طایفه مقارن یکدیگر وجود داشته و این مقتضیات جامعه بود که معلوم می¬کرد کدام بر دیگری برتری و اهمیت بیشتری دارد. به نظر دورکیم پیدایش خانواده و تطور تدریجی آن به موازات تحول اجتماعی و تکامل انسان انجام گرفته و ادامه دارد.( رحیمی موقر- جامعه شناسی خانوادگی ص 12.)چنین به نظر می¬رسد که اولین واحد اجتماعی خانواده بود که به تدریج توسعه یافته و به شکل واحدهای بزرگتری چون قبیله، طایفه، جامعه روستایی، جامعه شهری و بالاخره جامعه ملی درآمده¬است .
اهمیت خانواده:
اغلب ما عمرمان را در دو نوع خانواده با نقشها و پایگاههای کاملاً متفاوت سپری می¬کنیم که اهمیت فوق العاده¬ای در جهت گیری زندگی و آیندة ما از هر لحاظ دارد.
الف) خانواده جهت یاب: (family of orientation ) یعنی خانواده¬ای که در آن به عنوان پسر یا دختر متولد می¬شویم.
ب) خانوادة تولید مثل (family of procreation): یعنی خانواده¬ای که به عنوان پدر یا مادر، همنوعان خود را به وجود می¬آوریم. در هر جامعه انتظار این است که خانواده از طریق ازدواج (marriage) یعنی نوعی معاشرت بین دو یا چند نفر از مردم با تأیید اجتماعی، تشکیل گردد.رسمیت اجتماعی ازدواج معمولاً به وسیله ی آیین¬ها و مراسم معمول فرهنگی، مانند عقد ازدواج توسط یک مقام مذهبی، به تثبیت ازدواج توسط قاضی یا نماینده دولت یا مبادله رسمی هدایا بین خانواده¬های دو طرف مشخص می¬گردد. از طرفهای ازدواج انتظار می¬رود که نوعی رابطة جنسی با هم داشته¬باشند و حقوق و وظایف اقتصادی را به صورت شریک خانواده رعایت کنند.
هرجامعه بین فرزند متولد شده از طریق زناشویی با فرزند متولد شدة خارج از رابطة زناشویی تمایز قائل می¬شود. فرزند مشروع ( Legitimata birth) تولد یافته از مادر و پدری است که با هم ازدواج کرده باشند. فرزند نامشروع (Illegitimata birth) از مادر، پدری تولد یافته که ازدواج نکرده باشند.
همة جوامع مشروع بودن تولد را تشویق می¬کنند. زیرا این امر خود به خود جامعه را قادر می¬سازد که نقش¬های اجتماعی مادر و پدر را به اشخاص معینی که پس از آن مسئول مراقبت و نگهداری از خردسال خود می¬باشند و اگذار نمایند. از سوی دیگر نامشروع بودن تولد می¬تواند نشانة یک مشکل اجتماعی باشد. زیرا اگر چه مادر شناخته شده¬است ولی ممکن است کسی برای عهده دار شدن نقش اجتماعی پدر معلوم نباشد. از همین لحاظ است که کارکرد خانواده هم بسیار اهمیت پیدا می¬کند .
کارکرد خانواده
نهاد خانواده کارکرد¬های حیاتی در جامعه ایفا می¬کند.
1
ـ تنظیم رفتار جنسی: هیچ جامعه¬ای به مردم اجازه نمی¬دهد بطور تصادفی رابطه¬ای جنسی داشته¬باشد. نظام ازدواج و خانواده وسایل تنظیم رفتار جنسی را فراهم می¬سازد. و تعیین می¬کند که چه کسی با چه کسی در چه شرایطی باید رابطه ای جنسی داشته¬باشد.
2
ـ جایگزین کردن اعضا: یک جامعه بدون داشتن نظامی برای جایگزینی اعضایش از نسلی به نسل دیگر قادر به ادامه حیات نیست. خانواده وسایل ثابت و نهادی شده¬ای را فراهم می¬سازد که از طریق آن چنین جایگزینی تحقق می¬یابد.
3
ـ جامعه پذیری: مردم نخواهند توانست انسان کامل شوند مگر این که جامعه پذیر شوند و خانواده اولین و مهمترین عامل در زمینه جامعه پذیری است که از لحظة تولد آغاز می¬شود.
4
ـ مراقبت و نگهداری: مردم (چه خردسال و چه پیر یا ناتوان) نیاز به گرما، غذا، پناهگاه و مراقبت و نگهداری دارند و خانواده محیطی فراهم می¬آورد که همه این نیازها در آن تأمین می گردد.
5
ـ تعیین جایگاه اجتماعی: زمینة خانوادگی، مهمترین و تنها عامل تعیین کننده و جایگاه ما، در جامعه است. ما نه تنها داراییهای مادی بلکه پایگاه اجتماعی خود را از خانواده جهت¬¬یاب به ارث می¬بریم. ما به همان گروه قومی یا نژادی یا معمولاً به همان مذهب و آیین و طبقه اجتماعی تعلق داریم که والدین ما تعلق دارند.
6
ـ حمایت عاطفی: انسان ها نیاز به محبت، تغذیه، صمیمیت و عشق دارند. خانواده اولین زمینه اجتماعی است که در آن نیازهای عاطفی می¬تواند برآورده شود و عمیق ترین احساسات شخصی ابراز گردد. البته، خانواده تنها وسیله ممکن برای تأمین آنها نیست ولی با وجود این خانواده چنان مؤثر آنها را برآورده می¬سازد که در هرفرهنگ، اولین مسئولیت را در تأمین آنها دارد .
الگوی خانواده در فرهنگهای متفاوت
تک همسری (یک زوجی) : در جامعه های غربی تأکید بر تک همسری ( monogamy ) دارد. یعنی ازدواجی شامل یک همسر و یک جنس. البته این عقیده مطلوب مورد قبول اقلیتی در جهان است. جورج مرداک (George Murdack)(1949) در یک بررسی از 238 جامعه ما قبل صنعتی به این نتیجه رسید که فقط در 34 جامعه چند همسری (polygamy) ممنوع است. ازدواجی شامل یک همسر از یک جنس و یا چند همسر از جنس مخالف. در 4 جامعه زن مجاز است که بیش از یک شوهر داشته باشد و در بقیه مرد مجاز است که بیش از یک زن داشته باشد و این میزان نشان دهنده برتری قدرت و مقام مرد در نهاد خانواده است.(ص 319 درآمدی بر جامعه)
چند همسری: در بسیاری از جوامع یک مرد اجازه دارد که همزمان بیش از یک همسر را در اختیار داشته¬باشد مثل ایران، اندولزی، و سایر کشورهای اسلامی. در اسلام چهار و چند همسری گسترده در جوامع بدونی که امتیازات آنها بوده دست در ازدواجهای چند همسری اهداف جمعیتی، اقتصادی، سیاسی، روانی، اجتماعی، روان- جسمانی را شامل می¬شود.
چند شوهری: در معدود کشورها و جوامع اجازه داده می شود که یک زن در کی زمان بیش از یک شوهر داشته باشد مثل ثبت- قوم نایارکرالای و توداها در هند و جزایر مارکیز و مردم «یسو» در جنوب اقیانوس آرام روابط جنسی خارج از چهارچوب زناشویی را پذیرفتنی می¬دانند به شرط آنکه معشوق همسر، هدایایی به زن ارایه کند تا تحویل شوهرش بدهد .
دو نظریه در مورد منشأ خانواده
نظریه ژان کازنو: قدیمی¬ترین و ساده¬ترین شکل خانواده گروه وسیع خانوادگی است که کلان (clan) نامیده می¬شود.
کلان شامل گروهی از افراد است که خود را خویشاوند یکدیگر می¬دانند و این روابط خویشاوندی مبتنی بر توتم است. توتم (Totem) علامت مشخصه و سمبل و شعار کلان است. توتم گیاه یا حیوان یا یکی از پدیده¬های طبیعی و یا یک موجود افسانه¬ای است که با تمام افراد (کلان) رابطة خاصی دارد و مورد احترام افراد گروه است. رشته ارتباط افراد با توتم از ارتباط خونی در خانواده، به معنی جدید و امروزی آن، به مراتب قوی¬تر است. زنان و مردان یک کلان، خود را خواهر و برادر می¬دانستند و از این جهت نمی¬توانستند با هم ازدواج کنند. مردان یک کلان با زنان کلان دیگر بر طبق تشریفات خاصی ازدواج می¬کردند. «ژان کازنو» کلان را مرکب از گروه زنان و مردانی می¬دانند که خود را فرزندان نیای مشترکی می¬انگارند و مظهر این نیا، توتم است که غالباً حیوان و گاهی گیاه و ندرتاً شیئی است.
مثلاً افراد کلان کانگورو گمان دارند که اجدادشان کانگورو بوده و خود را نیز کانگورو می پندارند، زیرا توتم آنها کانگورو است .
نظریه دورکیم: دور کیم نیز با آن که با دگرگونی و تحول خانواده از گذشته تا به حال، معتقد است اما به نظر او قدیمی¬ترین و اولین شکل تحول خانواده از کلان (clan) آغاز شده و می بایست پایه و بنیاد خانواده امروزی را در آن جستجو کرد. به عقیدة او پس از انکه کلان تحول پیدا کرد، خاندان بطنی (مادر نسبی) و خاندان صلبی (پدر نسبی) مانند خانواده پدرسری (ژنس) یونان و رم قدیم و خانواده پدری ژرمنی به وجود آمد. و سرانجام به خانواده زن و شوهری امروزی منتهی می¬شود .
ابعاد خانواده
خانواده از نظر ابعاد یعنی تعداد افراد و نسل¬¬هایی را که در خود جای می¬دهد متفاوت است و از این لحاظ نیز مورد توجه انسان شناسان قرار می¬گیرد که عبارتند از:
خانوادة هسته‌ای: (Nuclear family) که بعد از ازدواج به وجود می¬آید، مرکب از زن و شوهر و فرزندان ازدواج نکرده¬است. پس از ازدواج فرزندان تنها پدر و مادر باقی می¬ماند که پس از فوت آنها یا جدایی از یکدیگر خانواده نیز متلاشی می¬شود. از ویژگی های خانواده هسته¬ای کوچکی بعد خانواده و کاسته شدن از تعداد فرزندان نسبت به خانواده گسترده، اشتغال زن در خارج از خانه و کسب استقلال مالی بیشتر، احترام متقابل زن و شوهر و فرزندان و محیطی سالم برای پرورش شخصیت کودک و واگذاری برخی از کارکردهای خود به مؤسسات خارج از خانواده است.
خانواده گسترده: خانواده گسترده که چندین نسل را در بر می¬گیرد و از ثبات و استمرار برخوردار است زیرا در این نوع خانواده جدایی، طلاق، مرگ و میر افراد در آن تأثیری ندارد. در این خانواده غیر از پدر بزرگ و مادربزرگ فرزندان پسرو دختر و گاهی عموها و عمه ها را هم در بر می¬گیرد. و معمولاً تابع نام و محل سکونت رئیس خانواده است اعم از این که مادر نسبی یا پدر نسبی باشد.
یکی از دلایل تشکیل خانوادة گسترده ایجاد قدرت به منظور حمایت از خانواده در مقابل دشمنان و هم چنین کارکردهایی نظیر عوامل اقتصادی و انجام مناسک و مراسم مذهبی است. خانواده¬ای پیوسته یکی از انواع خانواده گسترده است که در بین اسلاوهای جنوبی و کشورهای اسکاندیناوی تحت عنوان «زادروکا» معروف است و خانواده پدر سالار که در آن پدر قدرت تام و مطلق دارد یکی دیگر از انواع خانواده گسترده¬است.
خانواده ستاکی (مختلط) (Stem family): خانوادة ستاکی که لوپله (Leplay) جامعه شناسی فرانسوی از آن نام می¬برد حد فاصل بین خانواده هسته¬ای و خانواده گسترده¬است در این نوع خانواده که بیشتر در میان دامپرور خاورمیانه و آسیای مرکزی مشاهده می¬شود. یکی از فرزندان ذکور پس از ازدواج در خانه پدر می¬ماند تا خانواده¬اش از بین نرود و بقیه برای خود خانواده مستقلی تشکیل می¬دهند ولی رابطة خود را با خانواده اصلی هرگز قطع نمی¬کند. همین طور اگر فرزندی که با پدر زندگی می¬کند بمیرد. یکی دیگر از فرزندان پسر، زندگی خود را به جای پدر منتقل می¬نماید و جای برادر را می¬گیرد.
خانواده مادر تبار و خانواده پدر تبار نیز از اشکال دیگر خانواده است که بر حسب نسب خانواده می¬باشد. خانواده مادر تبار از طرف مادر تعیین می¬گردد که در این خانواده پدر معمولاً در امور خانه و سرپرستی آن دخالتی ندارد و برادرمادر است که رئیس خانواده به حساب می¬آید و خانواده پدرتبار نسب از سوی پدر تعیین می¬گردد و نقش مادر از لحاظ نسب از میان می¬رود و بر اساس همخونی و پیوند صلبی است .

فصل سوم: خویشاوندی
تعریف مفهوم خویشاوندی: (Kinship)
خویشاوندی، عبارت است از مجموعه¬ای از پیوندهای خونی (قرابت نسبی) و یا ارادی و اجتماعی (قرابت سببی) و یا حقوقی (فرزند خواندگی) و غیره است که افراد را به یکدیگر مربوط می کند و در هر جامعه به گونه ای متفاوت طبقه بندی می¬گردد و انواع گوناگونی دارد .
اصطلاحات خویشاوندی
بررسی اصطلاحات خویشاوندی از جمله موضوع¬هایی است که بسیار مورد توجه انسان شناسان فرهنگی است. زیرا در میان اقوام گوناگون جامعه و مردمی را نمی¬توان یافت که همة خویشاوندان را با یک اصطلاح مشخص می¬کنند. بلکه اصطلاحات گوناگونی برای: برادر، خواهر، عمه، پدربزرگ و نظایر آن به کار می¬برند که با معیارهای جوامع دیگر یکسان نیستند.
آنچه در بیشتر جوامع رواج دارد این است که این اصطلاحات بر مبنای جنسیت خویشاوندان در نظر گرفته می¬شود و افراد وابسته به طرف پدر را با افراد وابسته به طرف مادر را متمایز می¬کنند و برای هر یک از خویشاوندان نسبی و سببی اصطلاح خاصی را بکار می¬برند. مثلاً برای واژه¬های مادر= ننه، بی¬بی، خانم، مامان ... و برای پدر= بابا، آته .
معیار طبقه بندی خویشاوندی
پیوندهایی که افراد را به یکدیگر مربوط می¬کنند در هر جامعه ای به گونه¬ای متفاوت طبقه بندی می¬گردد و انواع گوناگونی دارد که عبارتند از:
1
ـ خویشاوندی نسبی: قدیمی¬ترین و اساسی¬ترین نوع خویشاوندی است و افرادی را در بر می گیرد که از بنای مشترک و از طریق خونی به یکدیگر ارتباط دارند که هم¬نوع هم گفته می¬شوند مثل برادران، خواهران مادر و پدر، برادران و خواهران پدر و مادر و فرزندانشان، پدربزرگ¬ها و مادربزرگ¬ها و نیز برادران و خواهران آنها.
2
ـ خویشاوندی سببی: خویشاوندی است که در اثر زناشویی به وجود می¬آید و افرادی را در بر می¬گیرد که از طریق ازدواج با همدیگر ارتباط و بستگی پیدا می¬کنند مانند: همسر و خویشاوندان همسر از جمله پدر و مادر و برادر و خواهر و همسران و شوهران متعلق به آنها و هم چنین دایی، عمو، خاله ها، عمه های همسر و ...
3
ـ خویشاوندی رضاعی: نوعی خویشاوندی است که در بعضی جوامع، مخصوصاً جوامع اسلامی وجود دارد به این معنی که هرگاه کودکی از شیرزنی به جای مادر خود تغذیه کرد در حد معینی و تحت شرایطی آن کودک در حکم فرزندان زن و شوهر محسوب می¬شود و آن زن و شوهر پدر و مادر رضاعی او به حساب می¬آیند. که احکام فرزند بر او بار می¬شود.
4
ـ خویشاوندی بر اساس فرزند خواندگی: این نوع خویشاوندی که اهمیت کمتری دارد نه تنها در جوامع در حال توسعه فراوان است بلکه در جوامع پیشرفته امروزی نیز متداول می¬باشد.
5
ـ خویشاوندی توتمی: این نوع خویشاوندی در میان اقوام و طوایف وجود دارد که دارای توتم مشترک هستند. زیرا آنها معتقد به نیای مشترک و هم خون هستند .
دو نظریه در مورد نظامهای خویشاوندی
الف) نظریه مورگان: سعی داشت که نظامهای خویشاوندی را بر طبق اصل تکامل، طبقه بندی کند و ویژگی¬های سیر تکاملی آنها را تشریع سازد. به همین جهت نظامهای خویشاوندی را به دو نوع اصلی تقسیم کرد:
1
ـ نظامهای خویشاوندی عام: که در آن برای هر فرد اصطلاح متناسب و منفردی در رابطه¬اش با سایر خویشاوندان وجود ندارد.
2
ـ نظام خویشاوندی توصیفی: که در آن برای هر فرد در رابطه اش با دیگران اصطلاح منفرد و مشخصی وجود دارد.(خویشاوندی سودانی)
ب) نظریه لوی کریچف: یکی از جامعترین طبقه بندی¬ها در مورد نظام خویشاوندی به عمل آمده است را ارایه نمود که به چهار نوع تقسیم می¬شوند.
نوع اول: که در آن پدر و عمو، پدر و مادر و خاله، مادر نامیده می¬شود. (ایروکویز)
نوع دوم: که پدر از برادرش و مادر از خواهرش تمیز داده¬می¬شود و هر یک نام¬های جداگانه ای به خود می¬گیرد. (سودانی)
نوع سوم: به صورت خطی (lineal) است. پدر از برادرش و مادر از خواهرش تمیز داده¬می شود. لیکن برادر پدر(عمو) و برادرمادر(دایی) هر دو به یک نام خوانده¬می¬شود.
نوع چهارم: براساس نسل (generation) است که در آن پدر و برادرش، مادر و برادرش، هر یک اصطلاح ویژه¬ای برای خود دارد. لیکن برای مادر، خواهرمادر، خواهر پدر یک اصطلاح به کار می¬رود.
انواع نظامهای خویشاوندی
این نظام که ساده¬ترین نظام خویشاوندی به حساب می¬آید در اکثر جوامع دیگر رواج دارد.
الف) نظام خویشاوندی سودانی: این نظام در میان اقوام عرب، ایرانی، ترک و در سراسر خاورمیانه و چین پیدا می¬شود که یک نظام خویشاوندی توصیفی است. در این نظام شش طبقه بندی برای خویشاوندان پشت پدر و مادر و هم نسل یک شخص وجود دارد. در نتیجه برای شانزده رابطه خونی هم نسل، یک شخص و روابط هم نسل والدینش اصطلاحات جداگانه¬ای وجود دارد (که در اینجا از ذکر آن صرف نظر می¬گردد)
ب) نظام اسکیمویی: گرچه مانند نظام سودانی اصطلاح جداگانه¬ای برای مادر، پدر و خواهر وجود دارد که قابل انطباق به خویشاوندان دیگر نیستند. اما در این نظام، تمایزی میان خویشاوندان پشت پدر و پشت مادر وجود ندارد و برای خواهران مادر و پدر(عمه، خاله) یک اصطلاح کلی (Aunt) و برای برادران مادر و پدر (دایی، عمو) نیز یک اصطلاح کلی عام (Uncle) به کار می رود. که در نتیجه رابطه خونی و سببی در این سطح آمیخته می¬گردد.
ازمهمترین ویژگی، اصطلاحات اسکیمویی (آمریکایی و انگلیسی) تأکید آن بر خانواده هسته است. ثانیاً به ویژگی چشمگیر دیگر این نظام آن است که وابستگیهای خویشاوندی را از هر دو پشت خانواده به ارث می¬برند.
ج) نظام خویشاوندی اروکویز: این نظام که نامش از اتحادیه سرخ پوستان شمال آمریکا گرفته شده و برای اولین بار مورگان به شناخت آن نایل آمد، نظامی است که در آن: خواهر مادر(خاله) را مادر و برادر پدر (عمو) را پدر می¬خواندند و بچه های آنها نیز خواهر و برادر نامیده می¬شوند و با برادران و خواهران خونی شخصی در یک گروه قرار گرفته و با یک اصطلاح خطاب می¬شوند. اما خواهر پدر(عمه) و برادر مادر ( دایی) اصطلاحهای دیگری را به خود اختصاص می¬دهند. این نظام هم به چندین طبقه، طبقه بندی شده¬است.
د) نظام خویشاوندی هاوایی: در این بار که در اکثر جزایر اقیانوس آرام گسترده است. بر خلاف نظام سودانی که (توصیفی) است. کمترین تمایز را میان خویشاوندان تشخیص می¬دهد. تنها تمایزی که در آن وجود دارد. یکی تمایز میان دو جنس و دیگری تمایز میان نسلهاست. در نتیجه این نظام برای نسلهای خویشتن(Ego) و نسل والدین، تنها چهار اصطلاح را به کار می¬برد.
1
ـ همه مردان وابسته به نسل والدین(که پدر خوانده می¬شوند)
2
ـ همه زنان وابسته به نسل والدین (که مادر خوانده می¬شوند)
3
ـ همه مردان وابسته به خویشتن (که برادر خوانده می¬شوند)
4
ـ همه زنان وابسته به خویشتن (که خواهر خوانده می¬شوند)
ضمناً خویشتن:Ego فردی که (بدون در نظر گفتن جنسیت) به عنوان نقطة ارجاع به کار گرفته می¬شود به اصطلاح سخنگو یا در تعیین رابطه، محور قرار می¬گیرد، می¬باشد.
اما از سوی دیگر نظام هاوایی کاملاً خلاف نظام اسکیمویی است و خانواده هسته¬ای را با خویشاوندان خونی دیگر درهم می¬آمیزد. یعنی مادر را با عمه و خاله و برادررا با فرزندان مذکر عموها و دایی ها در یک گروه قرار می دهند .


فصل چهارم: تأثیر جهانی شدن بر خانواده
مقدمه:
جهان در عصر حاضر تحت تأثیر انفجار اطلاعات، دست آوردهای تکنولوژی و درهم شکسته شدن مرزهای فرهنگی به سمت افقهای ناپیدایی در حرکت است. وسایل تکنولوژی ارتباطات و رسانه های جمعی جهان را به یک دهکده کوچک تبدیل نموده است، فرهنگ ها، ارزشها، هنجارها و آداب و رسوم جوامع در آینه دید همگان قرار گرفته است. بر این اساس فرهنگ ها و باورها در معرض پرسش و احیاناً چالشهای جدی قرار گرفته و فرهنگی که در پشت سکوی «جهانی شدن» و یا به تعبیر برخی «جهانی سازی» در پی استیلا و سایر فرهنگ هاست جوامع دیگر را در این عرصه به مبارزه نابرابر می طلبد.
مفهوم جهانی شدن: (Globalization)
جهانی شدن به عنوان فرایند که با مفاهیم چون «دهکده جهانی» «نظم نوین جهانی» «توسعه تکنولوژی» «عصر اطلاعات» «انقلاب اطلاعات» و ... همراه است محصول دست آوردهای جهان اطلاعات است .
برخی جهانی شدن را یک طراحی غربی پنداشته و جهانی شدن را با غربی شدن یکی می دانند و برخی هم در توضیح جهانی شدن آن را یک روند می دانند که در حیات نظام بین المللی به صورت خودکار سیر تحولی خود را می پیمایند.
آنتونی گیدنز (Anthony Giddens)جامعه شناس انگلیسی جهانی شدن را این گونه تعریف می کند.
جهانی شدن به معنای گسترش روابط اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان است. در یک نظام جهانی، جنبه های متعدد از زندگی مردم از سازمان ها و شبکه های اجتماعی تأثیر می پذیرد که هزاران کیلومتر از آنها دورتر هستند. در این وضعیت جهان را باید به عنوان یک نظام واحد قلمداد کرد .
رابرتسون (Rabertson) جهانی شدن را چنین تعریف می کند :جهانی شدن مفهومی است که هم به فشرده شدن جهان و هم به تشدید آگاهی جهانی شدن اشاره دارد. فرایندی که وابستگی متقابل حقیقتاً جهانی و آگاهی از جهان به عنوان یک کلیت یکپارچه را در قرن بیستم به دنبال داشته است .
مک گرو در این رابطه می گوید: جهانی شدن عبارتست از برقراری روابط متنوع و متقابل بین دولت ها و جوامع که به ایجاد جهانی کنونی انجامیده است و نیز فرایندی که از طریق آن حوادث تصمیمات و فعالیتها در یک بخش از جهان، می تواند پیامدهای مهمی برای سایر افراد و جوامع در بخشهای کره زمین داشته باشد .
با توجه به تعاریف ارائه شده از جهانی شدن، خانواده هم یکی از عنصر اصلی و سازندة جامعه هاست که تحت تأثیر فرایند جهانی شدن قرار گرفته است. منشأ خانواده که عمری به درازای عمر تاریخ و جهان دارد با یک سری قواعد و قانون و کارکردها و وظایف و نقشهایی که بر عهده خانواده بوده است که جامعه گسترده و بزرگ (اجتماع) امروزی را بوجود آورده است و حال این جامعه و جهان و فرایندی جهانی شدن است که خانواده را تحت تأثیر خود قرار داده و تا جایی پیش رفته است که دیگر وجود خانواده را برای جامعه جهانی و بشر نیازمند نمی بیند و در نتیجه نهاد خانواده، ازدواج، خویشاوندان و پیوندها و کارکردهای آنان رو به ضعف و نابودی و از هم پاشیدگی گذاشته است. در این فصل نیّت بر آن است که تأثیر جهانی شدن را به خانواده، ازدواج و پیوند خویشاوندی که یکی از عوامل تشکیل خانواده می باشد را مورد بررسی قرار دهیم.

الف) تأثیر جهانی شدن بر ازدواج
از آغاز تاریخ ازدواج، همیشه چیزی بیش از یگانگی جنسی پایدار که توسط سنتهای اجتماعی یا آئین های دینی مورد تأیید قرار می گیرد بوده است، هویت بخشی به کودکان و حضانت از آنها مدیریت و در بسیاری مواقع، مالکیت اموال و تاریخچه یک یا چند خانواده که از طریق نسل ها گسترش یافته، میراث پایدار هویت اجتماعی و تاریخچه زندگی فرد که شامل موقعیت، الزامات و انتظارات او هستند، همگی در ازدواج شکل می گیرد تشکیل خانواده یک رویه جهانی نیست بلکه واحد اجتماعی بنیانی هر جامعه است و ساختار اصلی نظم اجتماعی بر اساس آن پا می گیرد.
از بین رفتن قواعد و محدودة ازدواج
سالهای سال مردم چنین اندیشیده اند که وظیفة اصلی خانواده این بوده است که پدر خانواده برای ازدواج فرزندش تدارک ببیند، برای پسرانش زن انتخاب کند و فرزندان دخترش را به هر کسی که بخواهد شوهر بدهند. برای قرنهای متمادی در اروپای شرقی و جاهای دیگر، ازدواج در تملک قبایل و خانوده های گسترده و بعید بود که ازدواجی بدون توافق بزرگترها صورت بگیرد. و در اسلام هم ازدواج دختران باکره بدون رضایت پدر یا جد پدری انجام نمی گیرد.
اما فرایند جهانی شدن این روند ازدواج را دچار تغییر نموده است. دیگر در ازدواج شرط رضایت والدین نیازی نیست و باید زن و مرد خود آزادانه برای ازدواج خود تصمیم بگیرند: کلیسا هم بر این امر صحه گذارد. هم کاتولیک ها و هم پروتستان معتقد بودند که ازدواج معتبر نیست مگر آن که رضایت آزادانه زن و مرد در آن وجود داشته باشد در قرن بیستم باب الکساندر سوم رضایت آزادانه زن ومرد را قبل از ازدواج شرط کافی دانست و این فکر را که رضایت والدین تنها توافق ضروری برای ازدواج است را منسوخ اعلام کرد .
در این روند کم کم تغییرات فاحشی در مورد ازدواج پیش آمد. در سال 1809 جیمز کنت رئیس دادگاه استیناف نیویورک اعلام کرد که هیچگونه تشریفاتی برای ازدواج لازم نیست .
کمی پس از انقلاب فرانسه حکومت اعلام کرد که ازدواج چیزی فراتر از یک قرارداد مدنی نیست و می توان آن را فسخ کرد و کودکان نامشروع هم به اندازه فرزندان زوجهای ازدواج کرده صاحب حق هستند.
این روشنگری به تدریج چنان ریشه دواند که ازدواج به جای آنکه مشارکتی باشد که توسط قوانین، سنت ها و خداوند تقدیس می شوند به عنوان قراردادی تلقی شد که بین دو نفر با حقوق فردی خود بسته می شد که در جهان امروز ازدواج صورتی کاملاً غیر دینی و فردی و فاقد الزامات قانونی در آمد. عقل گرایی جای اعتقاد دینی را گرفت و حمایت از روند بوجود آمدن کودکان نامشروع در جامعه محبوبیت پیدا کرد. ازدواج هم بخش عظیمی از حمایت اجتماعی خود را از دست داد و به جای این که توسط قوانین و سنت کنترل شود اینک فقط توسط زوجین کنترل می شود .
از بین رفتن ممنوعیت ازدواج با محارم
یکی از قواعد مهم در ازدواج، بدون در نظر گرفتن استثنائات ممنوعیت ازدواج با محارم (مادر، خاله، عمه ، خواهر، برادرزاده، خواهرزاده،) که از طریق رابطة خویشاوندی بوجود می آید بود. در فرایند جهانی شدن و ازدواجهای توافقی بین دو نفر جنس مخالف بر پایة غرایز جنسی و تولد کودکان نامشروع فراوان از این طریق زمینه را برای ازدواج هایی فراهم می کند که دیگر رابطة خویشاوندی مطرح نیست و محارمی وجود ندارند. دیگر کسی خواهر، خاله، عمه، دایی و عموی خود را نمی شناسد و اساساً مفاهیمی با این عناوین وجود نخواهد داشت. در نتیجه هر فرد ممکن است با کسانی ازدواج کنند که از محارم او بوده باشد. و فرزندان دیگری از این روابط بوجود خواهد آمد.
پدیده های ازدواج نوین
رابرت اوون (Robert Owen) طرفدار مدینه فاضله، ازدواج، دین و مالکیت خصوصی را به عنوان دشمنان یک جامعة خوب محکوم کرد. و ژرژ ساند فرانسوی عشق آزاد را تأیید می کرد و وانسابل در پی جامعه ای بود که آزادی جنسی را برای همه فراهم کند. فمنیست‌ها معتقد بودند که ازدواج کار صحیحی نیست، زیرا زن و مرد جایگاه برابر ندارند، خانواده به تدریج از حالت یک واحد با هویت اجتماعی خاص خود خارج شده و تبدیل به رابطه ای گردید که بنا به میل اعضای آن تعریف می شود و زندگی خانوادگی آزادتر دهه ای را بوجود آورد که نام آن را دهة پر هیاهوی بیست گذاشتند . در آن اشکال جدید ازدواجها پا به عرصة وجود نهادند. این شکل مدرن خانواده ای است که خودشان را خواهان برخورداری از حق زندگی در شرایط مساوی خارج از خانوادة هسته ای و سنتی که حقوق اجتماعی در گذشته بر اساس آن ایجاد شده است می دانند.
1)
ازدواج مرد با مرد : (هم جنس بازان مرد): مبارزه برای شهروندی هم جنس بازان مرد در دهه 1960 آغاز شد و جنبش آزادی هم جنس بازان مرد در سال 1969 در ایالت متحده به دنبال شورش استول وال پایه گذاری شد. شورشی که در آن کارکنان یک کافه همجنس بازان مرد پس از این که سال ها به وسیله پلیس مورد حمله قرار گرفتند به مبارزه روی آوردند.
جنبش هم جنس بازان مرد بیش ترین تمرکز را بر روی برابر شدن حقوق مدنی دگر هم جنس خواهان و همجنس بازان مرد و زن نموده اند. سن تکلیف برای جنس ها در جاهای مختلف متفاوت است اما در اغلب کشورها تا این اواخر برای همجنس بازان مرد بالاتر بوده است. به دنبال صدور حکمی از سوی اتحادیه اروپا علیه بریتانیا در 1977 اکنون سن تکلیف در اغلب کشورهای اروپا مساوی است. مبارزاتی برای قانونی نمودن ازدواج همجنس بازان مرد صورت گرفته است. زوج های همجنس باز مرد هنوز از حق مهاجرت، مزایای بازنشستگی و تخفیف های مالیاتی محروم هستند. آنها حق گرفتن بچه ندارند و فقط در کشورهای اسکاندیناوی از حق قانونی ازدواج برخوردارند.
2)
ازدواج زن با زن ( همجنس بازان زن): از لحاظ تاریخی همجنس بازان زن بیشتر از جهت نامرئی بودنشان عذاب کشیده اند تا از جهت سرکوب قانونی، چرا که آنها هرگز غیر قانونی نبوده اند، هر چند این کار بدنامی و لکه ننگ محسوب می شده است. همجنس بازان زن «ماتیک لب» مخصوصاً به سبک اخیر تصاویر همجنس بازان مرد کمک نموده اند. اما زنان با درآمدی کمتر از مردان نتوانسته اند مانند آنها «قدرت مصرفی» اعمال کنند و همجنس بازان زن حضور کمتری در مکانهای تجاری داشته اند . این پیدایش شیوه نوین ازدواج، بخشی از دگرگونی گسترده در فرهنگ غرب بود که ازدواج را از وضعیتی مستند به انتخاب شخصی بدل کرد.
زندگی مشترک خارج از چهارچوب ازدواج
امروزه ازدواج قماری است که زن و مرد در اثر جاذبه ای جنسی و دوستی خصوصی به آن تن می دهند. و این زندگی با هم تا زمانیکه لذت بخش است وجود دارد و این همزیستی خارج از چهاچوب ازدواج به سرعت جای ازدواج را می گیرد. درآمریکا نیمی از مردم زندگی مشترک بدون ازدواج را دارند. در سوئد این نوع زندگی به صورت یک هنجار اجتماعی در آمده و تقریباً یک سوم زنان و مردان بدون این که با هم ازدواج کنند با هم زندگی می کنند. و یک پنجم کودکان آمریکایی در چنین خانواده هایی زندگی می کنند و تا سن بلوغ با آنها به سر می برند .
ب) تأثیر جهانی شدن بر پیوند خویشاوندی
همزمان با صنعتی شدن روز افزون جامعه ها در طی دو قرن اخیر تغییرات جهانی عمده ای در الگوی خانواده به وقوع پیوسته است. تغییراتی که موجب دگرگونی عمیق در تعهد و علاقه مردم نسبت به هم گردیده است.
اساساً امروز مردم توجه کمتری به مسئولیت خود در قبال خانواده گسترده و یا حتی خانوادة هسته ای خود دارد و توجه بیشتر به نیازهای خود و اعضای خانواده خود نشان می دهد. ازدواج امروز کمتر به عنوان یک دستگاه اقتصادی و یا حمایتی یا نوعی وفاداری خویشاوندی مطرح است بلکه بیشتر به عنوان رقابت مبتنی به تعهدات عاطفی بین دو نفر تلقی می گردد. از این رهگذر تغییر در تعهدها تأثیر چشمگیری به حیات خانواده و پیوند خویشاوندی باقی گذاشته است. و عواملی که این روند را بوجود آورده می تواند موارد زیر باشد.
1)
تحرک جغرافیایی: زندگی در جامعه نوین مستلزم تحرک جغرافیایی است. چون کارگران برای بدست آوردن شغل و پیشرفتهای شغلی جا به جا می شوند. آنان نخواهند توانست در صورت وابستگی به انواع مختلف روابط خویشاوندی این چنین تحرکی داشته باشند. زیرا این وابستگی ها مانع از جدایی طولانی از خویشاوندان می گردد.
2)
تحرک اجتماعی: جامعه های نوین، بر خلاف جامعه های سنتی و ما قبل، صنعتی، فرصت دستیابی به پایگاههای اجتماعی تازه بر و بالاتر برای مردم فراهم می آورند. در نتیجه تحرک اجتماعی، بریخ اعضای خانواده سرانجام به شیوه های زندگی خاصی دست می یابند که با بقیه اعضای خانواده تفاوت زیادی دارد. بدین ترتیب علاقه ها و تجربه های مشترک اعضای خانواده که زمانی موجب همبستگی خانواده بود به سستی و حتی در مواردی به از هم پاشیدگی می گراید.
3)
کاهش کارکردهای خویشاوندان: در یک محیط صنعتی و شهری، نهادها و سازمانهای رسمی از قبایل شرکتها، مدرسه ها، بیمارستانها، مؤسسه های رفاهی و مراقبتی و وسایل ارتباط جمعی عهده دار وظایفی می شوند که زمانی جزء وظایف اصلی و حیاتی خانواده بود. افراد دیگر مجبور نیستند به حمایت خویشاوندان متکی باشند بلکه در عوض در جستجوی بنیاد نوینی بر پایة زندگی زناشویی یعنی رفاقت نزدیک با همسران واحد، می باشند.
4)
جایگزین شدن خانواده هستة به جای خانواده گسترده: در یک جامعه نوین، کودکان به جای آن که نوعی سرمایه باشند یک تعهد و بار اقتصادی هستند و هیچ گونه بهره مالی برای جبران هزینه سنگین لباس، غذا، تحصیل کودکان برای پدر و مادر وجود ندارد. لذا مردم بهتر و راحت تر می بینند که بعد خانوار خود را کوچک نگه دارند و ترجیح می دهند که از خویشاوندان خود جدا باشند و مستقل زندگی کنند.
5)
فرد گرایی: ویژگی بارز جامعه صنعتی، فرد گرایی است. مردم جامعه های مزبور تمایل به خویشتن یابی به عنوان یک هدف شخصی دارند. علاقه ها و تمایلات فردی مهم تر از تعهدهای سنتی می باشند. تا در آن مجبور نباشند از افراد مریض خوردسال، مسن و یا معلولین نگهداری و مواظبت کنند و یا مجبور باشند تا هزینه های زن و فرزندان را برای مدت طولانی (عمر) تحمل نمایند .
ج) تأثیر جهانی شدن بر خانواده
تغییراتی که در خانواده در جهان در حال رخ دادن است نمی تواند از طریق قوانین و پند و اندرزها متوقف گردد زیرا این تغییرات محصول توسعه های اقتصادی و اجتماعی جامعتری است. تغییرهای درونی خانواده شاید بسیار شدیدتر از تغییراتی باشد که به صورت آشکار مشاهده می شود. به صورت جدیدی از خانواده ها را بوجود آورده است. در این راستا اولین وظیفه‌ای که خانواده در شکل سنتی و گسترده خود از دست داد وظیفه‌ای بود که به عنوان یک واحد تولید کننده در چارچوب نظام همبستگی اجتماعی به عهده داشت. خانواده نقش خود را در تربیت اجتماعی از دست داد و مدارس و مؤسسات آموزشی در این زمینه جایگزین خانواده شد. سپس نقش مراقبت بهداشتی و سرپرستی سالمندان را از دست داد و مؤسسات بهداشتی پیشرفته عهده‌دار این نقش شدند. در ادامه این روند حتی نقش خانواده در راهنمایی و کمک روحی و روانی به اعضا نیز به روان‌شناسان و متخصصان علوم تربیتی واگذار گردید. کار به این حد متوقف نمانده و نقش‌های بدیهی و ثابت خانواده همچون فراهم کردن غذا و شستشوی لباس‌ها نیز به شرکت‌ها و دفاتر خاص محول شد .
1)
خانواده ای با یکی از والدین: افزایش طلاق ها و روابط نامشروع از علل بوجود آورندة این الگوهای خانوادة هسته ای است.
2)
با هم زندگی کردن: امروزه این نوع زندگی کردن عمومی و مأنوس در روابط جنسی بویژه میان جوانان است. در طول دو دهة اخیر بیش از دو برابر افزایش یافته که حدود 6/2 میلیون نفر را تشکیل می دهند و سن آنها 60% زیر 35 سال است.
3)
ازدواج مجدد: تعداد رو به افزایش از مردم بیش از یکبار ازدواج می کنند و در واقع حدود 80% افراد طلاق گرفتند ظرف مدت چند سال بعد با فرد دیگری ازدواج کرده اند.
4)
خانواده بازسازی شده: طلاق و ازدواج مجدد ممکن است به خانوادة بازسازی شده منجر گردد یعنی خانواده ای که از اجزای خانواده های قبلی به هم پیوسته شده است. ازدواجهای مجدد به خانواده هایی بازسازی شده منجر می گردد که چندین والدین مختلف را در بر می گیرد و شجره های خانوادگی پیچیده ای را بوجود می آورد که حتی واژه مناسبی برای نامگذاری آنها در زبان وجود ندارد.
5)
زوجین بدون فرزند: تعداد فزاینده ای از زوجها بطور اختیاری نداشتن فرزند را اختیار می کنند. مشخصات این زوجین این است که خود اولین فرزند خانواده بوده اند، تحصیلات عالیه دارند، به دنبال کار و شغل هستند و کمتر در انجام کارهای سنتی تحت خانه شرکت می کنند.
6)
مجرد ماندن: تعداد کسانی که مجرد ماندن را انتخاب می کنند رو به افزایش است. دلیل عمده ای این افزایش، علاوه بر میزان طلاق، تمایل روز افزون جوانان نسبت به تأخیر در ازدواج است. متوسط سن نخستین ازدواج برای مردان در حال حاضر در آمریکا 8/25 سال است که بالاترین سن از آغاز قرن حاضر است و مشابه این رقم برای زنان 6/23 سال می باشد .
علل از هم پاشیدگی خانواده
ویژگی اجتماعی زنها و شوهرهایی که در معرض طلاق قرار می گیرند مورد بررسی قرار گرفته است. طلاق در بین زنها و شوهرهای شهری، بین کسانی که بسیار ازدواج می کنند. بین کسانی که بعد از آشنایی اندک یا ناقص ازدواج می کنند نیز بین کسانی که دوستان و خویشان آنها را تأیید نمی کنند عمومیت دارد. بطور کلی طلاق که از هم پاشیدن نهاد خانواده را در پی دارد. بین کسانی اتفاق می افتد که از نظر آماری کمترین احتمال ازدواج کردن را دارند. هر چه قدر توانایی زن برای تأمین زندگی خود بیشتر باشد احتمال این که در صورت نارضایتی از ازدواج طلاق بگیرند بیشتر است. زن ها و شوهرهایی که قبلاً ازدواج کرده باشند احتمال بیش تری دارد که بعداً متوسل شوند. اکثر طلاق ها در طی چند سال اولیة ازدواج صورت می گیرد و هر چه سالهای ازدواج طولانی تر شود احتمال این که به طلاق منجر شد کمتر می شود. ولی واکنش عاطفی شدیدی در مورد نگهداری و حضانت کودکان و نیز هزینة نگهداری و حمایت آنان وجود ندارد. در 70% خانواده هایی که به طلاق می انجامد کودک وجود دارد که تعداد آنها در سال به بیش از یک میلیون نفر می رسد. بسیاری معتقدند که آنها در خانه هایی که ازدواج پدر و مادر توأم با ناراحتی باشد رنج بیشتری تحمل خواهند کرد. هر دو طرف طلاق ممکن است از نظر عاطفی زمان دشواری را طی کند. اما آنچه مشهود است کمتر رخ می دهد که مردان بعد از طلاق از کارشان برکنار شوند. اما همسر مطلقه ممکن است با مشکلات اقتصادی شدیدی روبرو شود. با توجه به این که در 90% موارد طلاق، حضانت کودکان به جای پدر به مادر واگذار می شود و معمولاً پدر ملزم به پرداخت هرینه های زندگی وی می گردد. به عنوان مثال در حدود 50% ازدواج ها در آمریکا به طلاق منجر می شود و بیش از نیمی از کودکان آمریکایی در خانواده هایی که پدر وجود ندارد زیر خط فقر زندگی می کنند و بسیاری از مادران مجرد برای مدت مدیدی ناگزیر به دریافت کمکهای رفاهی می باشند.
علت های بسیاری را می توان به عنوان دلیل از هم پاشیدگی ازدواج ها و در نهایت نهاد خانواده بر شمرد ولی مهمترین آنها عبارتند از:
1)
فشار و ناراحتی در خانواده هسته‌ای: در خانوادهای هسته ی در صورتی که نان آور خانواده به هر دلیل مایل یا قادر به انجام تعهد های اقتصادی خود نباشند بسیار آسیب پذیرند.
2)
کاهش عشق و محبت نسبت به هم: ازدواج های که از روی احساسات آنی و عشق رؤیایی ثروت، باشد با ورود به زندگی روزمره و گرفتاری کار و امور زندگی فروکش می کند که نوع محبت به هم تفاوت خواهد یافت. لذا ممکن است شروع به جستجو برای دستیابی به عشق رؤیایی به جای دیگر نماید.
3)
تغییر نقش زنان: در گذشته نقش در زندگی زناشویی عبارت بود از خانه داری، شوهر داری، بچه داری و تهیه غذا برای شوهر و فرزندان. لیکن امروزه زنان بطور روز افزون این نقش را رد می کنند و از این طریق ساخت خانواده ای هسته ای را متزلزل و دگرگون می سازند.
4)
مجاز شدن رابطة جنسی: گسترش دستیابی به وسایل جلوگیری از باروری بالقوه دو نقش کاملاً متفاوت روابط جنسی یعنی تولید مثل و لذت جویی را از یکدیگر جدا و متمایز ساخته است. زمانی که مقاربت احتمالاً به آبستنی منجر می شد، انگیزه نیرومندی در محدود کردن رابطة جنسی به رابطة زناشویی وجود داشت. لیکن در شرایطی که احتمال آبستنی از بین برود بسیاری از ممنوعیتها در مورد استفاده از رابطة جنسی به منظور لذت جویی نیز از میان برداشته می شود. خانواده هسته ای بر پایه این فرضی استوار شده است که وفاداری به یک همسر وجود داشته باشد ولی مجاز شدن رابطة جنسی، تعدادی را به دنبال رابطة جنسی خارج از قلمرو ازدواج تشویق می کند. این دگر گونی هنجارهای جنسی بطور اجتناب ناپذیر نظام خانواده را به مخاطره می افکند .

نتیجه گیری
خانواده از قدیمی‌ترین نهادی است که توسط زن و مرد بر اساس سنت، مذهب، قواعدی که رابطه بین آن دو را معین می‌کند شکل می گیرد و دارای یک سری اعمال، کارکردها نقشهایی بر اساس طبیعت انسانی و قاعده اجتماعی پذیرفته شده می باشد و پایه و شالوده ای حیات انسانی و اجتماعی برآن استوار است. ادیان الهی آسمانی بویژه دین اسلام هم به خانواده بر اساس نقش و کارکرد آن اهمیت خاصی قایل شده است و قاعده و قانونهایی را برای حفظ و دوام آن معین نموده است.
اما در جهان غرب و تمدن جدید خانواده رو به انحطاط و در معرض اضمحلال و فروپاشی است. در این تمدن دیگر قانون طبیعی و سنتها و هنجارها و مذهب و ادیان نظام بخش پیوند زناشویی و تشکیل خانواده نیست. نقش و کارکردی برای خانواده مطرح نمی باشد و فرزندان بدون پدر از حق مشروع و قانونی برخوردار است و زنان بدون شوهر فرزنددار از حمایت جامعه برخوردار است. سازمانها و مؤسسات وظایف و نقشهای خانواده ها را به عهده گرفته است. روابط جنسی آزاد و بدون قید و شرط بین زن و مرد وجود دارد و هیچ اجبار و هنجار اجتماعی روی آن تأثیر ندارد. روابط جدیدی بوجود آمده که حتی طبیعت، انسانیت و فطرت انسان و جامعه آن را نمی پذیرد.
زیرا که هیچ نوع نقش و کارکردی برای این گونه خانواده ها (هم جنس بازان) قابل تصور نیست. در تداوم و توسعه مدنیت جدید، فرایند جهانی شدن بر نهاد کهن خانواده تأثیرات محسوسی گذارده و ابعاد این نهاد را در معرض آسیب پذیری قرار داده است.

منابع
1)
رابرتسون،یان/ در آمدی بر جامعه/ ترجمه حسین بهروان/ مشهد/ انتشارات آستان قدس رضوی/ چ3/ 1377
2)
نش،کیت/ جامعه شناسی سیاسی معاصر/ محمد تقی دلفروز/ تهران/ انتشارات کویر/ چ2/ 1382
3)
وثوقی، منصور، علی اکبر نیک خلق/ مبانی جامعه شناسی/ تهران/ خردمند/ چ11/ 1376
4)
ریویر، کلود/ درآمدی بر انسان شناسی/ ناصر فکوهی/ تهران/ نشرنی/ چ2/1382
5)
محمدی، معصومه (ویراستار)/ فیمینیسم در آمریکا تا سال 2003/ تهران/ نشرمعارف/ 1383
6)
مزاری، صفورا/ جهانی شدن و تأثیر آن بر دولت افغانستان/ فصل نامه سراج/ شماره 24/ تابستان 1384
7)
اخلاقی، محمد علی/ جهانی شدن و افغانستان/ فصل نامه سراج/ شماره 22 و 23/ بهار 1384
8)
قرایی مقدم، امان اله/ انسان شناسی فرهنگی/ تهران/ نشر ابجد/ چ 2/ 1382
9)
عاملی، سعید رضا/ جهانی شدن و فضای دین/ (مجموعه مقالات)
10)
گیدنز، آنتونی/ مبانی جامعه شناسی/ منوچهر صبوری/ نشر نی/ تهران/ 1374
11)
حجازی، محمد حسین/ چالش دین و جهانی شدن/ (مجموعه مقالات)
12)
بیتس، بلاک/ انسان شناسی فرهنگی/ محسن ثلاثی/ نشر علمی/ تهران/ 1375
13)
هبه، رئوف/ مشارکت سیاسی زن/ محسن آرمین/ نشر قطره/ تهران/ 1377
14)
میشل، آندره/ جامعه شناسی خانواده و ازدواج

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۵
قدرت اکبرنیا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی